...بردگان دنیا(قدرت، ثروت، امتیازات و انحصارات....)
و دین برسر زبان های شان؛
حسب گذران معیشت خویش پیچ وتابش می دهند
سلام بر روح آزاده، حسین بن علی:
وگفت: ان الناس عبیدالدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درّت معائشهم....(تحف العقول،249)
مقصود فراستخواه در گفت و گوی ماهنامه تخصصی علوم اجتماعی «اندیشه اصلاح»، با موضوع «ایرانیان، بحران اخلاق وکارایی نهاد دین»، سال ششم، شماره نهم ، تیر 1401 صص 3-9
§ اخلاق، یعنی احترام به دیگری، حس حضور دیگری
§ اخلاق یعنی پذیرش دیگری و زیستنِ صلح آمیز با دیگری
§ یعنی همچنانکه به عقیده خود احترام قائلیم، به عقیده و سبک زندگی دیگری نیز احترام بگذاریم. این همان اخلاق است
§ مشکل جامعه ما این است که دولت میخواهد محتوای اخلاقی جامعه را تعیین کند
§ این،کارِ دانشمندان و مصلحان، متفکران مستقل، نهادهای مدنی، اجتماعی، صنفی، حرفه ای، محلی و سازمان های مردم نهاد است.
§ اینها هستند که می توانند روح احترام، دیگرپذیری، نوعدوستی، همبستگی، هم فهمی و گفت وگوی صلح آمیز را میان شهروندان تقویت بکنند
§ موضوع دیگر اینکه خود دین، چقدر اخلاقی است؟ در خود دین تاریخی(نه مطمئنا آنچه حقیقی متعال از بشر می خواهد) آموزه های غیر اخلاقی شکل می گیرد و نیز درکهای غیر اخلاقی از دین میان گروه هایی از مردم رواج می یابد.
§ در این صورت حتی اگر دولت هم دخیل نباشد چون فهم این گروه ها از دین و نوع تعلیم وتربیت دینی شان مشکل دارد، اینْ منشأ نفرت، خشونت و دیگرستیزی میشود.
§ بدتر از همه وقتی است که دولت نیز از این کارها حمایت یا حتی آن را تحریک و تشویق بکند
https://www.instagram.com/p/CguCsdmqzU6/
درستکاری علمی
ویدئوی بحث فراستخواه
در انجمن ایرانی اخلاق در علوم وفناوری
مرداد 1401
درستکاری علمی در آموزش و پژوهش
سخنرانی مقصود فراستخواه
روز دوشنبه
10 مرداد 1401
ساعت پنج بعد از ظهر
زنده از شبکه جهانی اینستاگرام
فراساخت شماره پنجم، سال دوم ، زمستان 1400
گفت وگویی با مقصود فراستخواه
صفحات 18-21
استاد محمد رضا حکیمی هم رفت. بهترین دلیل برای اینکه مرگ پایان بشر نیست، حیات وممات فرزانگانی همچون حکیمی است. بزرگی گفته بود «هیچکس را تا نمرده است نمی توان خوشبخت دانست» و حکیمی از تبار این نیکبختان است. دانش آموز دبیرستان بودم که با آثار استاد محمد رضا حکیمی آشنا شدم، در محافل آن روزی مان تا سخن از حکیمی می شد اولین مشخصه بارزش این بود: وصی فکری شریعتی. کلمات آبدار اثرگذارش همیشه در عمق جانمان طنین داشت. کارنامۀ تألیفی بلند ایشان خود گویای بخش کوچکی از سعۀ فضل و دانش وگسترۀ تأملات شان؛ علامه ای متتبع با نگاهی عمیق، بیانی دلنشین و گسترۀ کارها.
اما به گمانم اینها هیچ یک نبود که حکیمی را حکیمی کرد. آنچه حکیمی را به داستان نافذ نسلی بدل ساخت آزادگی یک روح وارسته بود. انقلاب پیروز گشت. ساختمانها و غنایم فتح شد. وسوسه قدرت و ریاست و ثروت برجنبید وخیلی ها را نقش برخاک کرد. اما مرد حکیم، آن دلاور میدان بود که همچنان با قامت برافراشته ایستاد و گرفتار این تعلقات دون نشد. چیزی نخواست و هرچه هم داشت بذل کرد، چنگ نزد، گام زد. رها کرد، جاری شد و اوج گرفت و منوّر شد. عمری از آزادی و حق وحقوق وعدالت و معنا گفته بود و بر سر آن ایستاد. دل نبست و همه هرچه بود اعطا کرد.
حکیمی برای نسل ما روایتی از«زیستن به شرط فضیلت» شد؛ به یاد محنت های بشر بودن، دغدغه حقوق انسانها داشتن وغمخواری مردمان وهمدردی اجتماعی. حکیمی روایت جذاب ومؤثری از تجربه های زیست اخلاقی ومعنوی شد. رهیافت نمونه گرایی ونیز نظریه «ارجاع مستقیم» از سوی فیلسوفان زبان و علم و اخلاق بحث شده است. کسانی چون کریپکی و پاتنام در مباحث معناشناسی از این نظر دفاع کرده اند که ادراک درخت، با ارجاع مستقیم به نمونۀ عینیِ درخت صورت می پذیرد تا با ارجاع غیر مستقیم به مشخصات مفهومی تر و انتزاعی تر و فنی تر. درخت؛ همان روایت درخت است که در زندگی تجربه اش می کنیم، زیبایی اش را می بینیم، در سایه اش می خرامیم. حکیمی برای ما آن درخت تناور وارستگی و آزادگی از تعلقات بود وباز هست.
زاگزبسکی از فیلسوفان اخلاق معاصر شرح می دهد چگونه معانی اخلاقی با مثال های تجربی وعینی رمزگشایی می شوند. به نظر او فضیلت، خصیصه ای رِوایی دارد. داد و دهش ودلیری، واژگان خالی وکلی نیستند، از روایت های دادگران و بخشتدگان و دلیران، ساخته می شوند. حسّ ما به فضیلت سرشار از تحسینی است که در ما از دیدن انسان های با فضیلت پدید می آید؛ معرفتی مشحون از شوق وجودی که منشأ آن دیدن و شنیدن داستان های فضیلت است. اخلاق بشر مرهون روایتهایی گیرا و جذابی است که دل ها را از ستایش لبریز می کند ودر ما شوق به فضیلت واراده اخلاقی وعمل اخلاقی و بخشایش را بر می شوراند
شجاعت بودن را ما از طریق داستانها مزه مزه می کنیم. اراده آزاد اخلاقی را ما در فاعلانی می آزماییم که بر روی این زمین و زیر این آسمان وبا همین بدن و پوست وگوشت واستخوان ودر همین تاریخ وموقعیت های واقعی اجتماعی، به رغم همه معرض ها، همچنان آزاده ماندند و متعهد به کاستن از رنج انسانها به جای افزودن رنجهای نالازم وبی معنای دیگری برای آنان.
شرق امروز ، 1400/6/2 :ص 1
خلاصه:
«از جامعه ایدئولوژیک تا جامعه اخلاقی»
(شماره ششم مجله پرسش، خرداد ماه 1400، مصاحبه امیر تاکی با مقصود فراستخواه)
...جامعه ایدئولوژیک، جامعهای است کمالگرا و پدرسالار که ایدئولوژیِ انحصاری حکومتی، برهمه قلمروها مستولی می شود: بر امر سیاسی و عرصه مدنی، بر اقتصاد و برفرهنگ، برحوزۀ عمومی و تعاطی افکار، برگردش قدرت و بر دیپلماسی.
در چنین شرایطی، «اخلاق جامعه» نیز لطمه می بیند...
https://www.instagram.com/p/CQTikCyh908/
فایل پی دی اف مجله پرسش شماره 6 خرداد 1400 به سردبیری امیرتاکی
فضیلت در عالم سیاست، ممکن است
ذهن سیاسی جامعۀ ما آیا انتظارِ فضیلتی از سیاست می برد ؟
یا امر سیاسی برای او بی معنا شده ؟
وقتی واقعیت موجود رضایتبخش نباشد نسل جدید نیاز دارد که
به داستان های واقعی فضیلت سیاسی در خاطراتش رجوع بکند
برای بازاندیشی و تحلیل
فایل صوتی
قدرت و فضیلت
بحثی درباره نسبت میان سیاست ورزی و اخلاق